فاضل حیدری مدیرمسول-به مناسبت ورود به دهه کرامت و به میمنت ولادت با سعادت حضرت معصومه(س) به مقوله عفاف به ویژه حجاب ورود پیدا کرده و آن را از بعد جدید مورد تجزیه و ارزیابی قرار می دهیم. متاسفانه این روزها برخی ازافراد با سادهانگاری موضوع حجاب، آن را کنار میزنند و گروهی با سادهسازی به آن توصیه میکنند. اما حجاب یک امرواجب برای مسلمانان ورعایت حجاب دراماکن عمومی درعصرحکومت اسلامی برای همه یک قانون است که دهن کجی به این قانون ریبنده وقابل قبول نیست!
آریف حجاب مردم یک پارچه آویخته بر زن نیست؛ بلکه پرچمی افراشته بر یک منظومه است. حجاب نماد و نماینده یک امر واحد کلّی مادر است که در دامنههای خویش به صورتهای مادی جزئی درآمده تا یکی از آنها پوشاندن تن باشد؛ پیراستن تن از زیست غریزی و آراستن آن به زیست انسانی. حجاب مرزهای ورود به حرم است. القاب حرم الله و تن صحن و سرای این حرم است. دریدن حجاب یعنی عبور از زن، عبور از زنانگی، عبور ظرف تعین روح انسانی، عبور از انسان. فرو افتادن حجاب، کنار زدن بشر از خط مقدم تعریف انسان ناطق است.
شکستن حجاب ورود به سراشیبی فرهنگی است که امروز جنسیت را انکار میکند. نه سخن از کامجویی زنانه و مردانه است و نه بحث تساوی حقوق زن و مرد و نه روایتهای فریبکارانه رها شدن از جنسیتزدگی برای درک انسانیت؛ بلکه فرو افتادن از مقام زن و مردی و حتی نر و مادگی به مقام بیجنسیتی، بیحیثیتی است.نگاه کردن به جنسیت به عنوان امری عارضی به انسان که میتواند سلب شود و یا تغییر کند و یا نادیده گرفته شود، شروع مرگ انسان است. برداشتن مرز جنسیت به معنی پاک کردن صورت مسئله و فروافتادن در دنیایی است که انسان در آن نامفهوم است. حجاب امری ایجابی و روحانی است. مسیر نزول او از عرش روح به فرش تن و اراده رد پای او در زمین است. حجاب اعلان وحدت است. حرکت از تکثر و تجزی به توحید و تکامل. حجاب نماد حاکمیت من بر من است. نماد مدیریت خویشتن. اثبات شایستگی خویشتنداری و نمایش نحوه حکمرانی.
طبقهبندی جهان برای دسترسی و رعایت جوانب محرمانگی نسبت به طبقات خویشتن. تقسیمبندی جهان و تعیین مدارج و مدارهای آشنایی. حجاب نماد کرامت نفس است. معماری دریچهای که از آن به بیرون نگاه میکنم. حجاب زندان تن نیست بلکه خانه تن است. درهایی دارد که کلید آن به دست صاحبش است و پنجرهای که عالم او را برای دیگران روایت میکند و دیگران را با جهان او آشنا میسازد. رها کردن قلمرو و رواداری در بهرهمندی عمومی از «من» و بیمسئولیتی در استفاده اشتراکی از خود، جامعه را تبدیل به بستری بیشکل میکند که صفات انسانی مغذی، نفسهای نادان و ناتوان و ناروا را به سوی خود میکشد و بستر آلودگی و فسادی فراگیر را فراهم میکند. حجاب از درون میجوشد و مرزهای مرا از سوی من تعیین میکند و در بیرون به صورت انتخاب لباس ظاهر میشود. امری سلبی و جسمانی نیست که با تدارک مقدماتی آن را نفی کنی و نادیده بگیری. حجاب از نتایج جوشیدن و ظهور از غیب است. به هر ترتیب در پایان این نوشتار باید عنوان کرد که حجاب مراسم پردهداری قلبی است که در آن نور نازل شده و صورت ظاهری من از آن حفاظت و حمایت میکند تا جوهر قلب که همان عصمت و طهارت است پراکنده نشود و بستر این نور به تیرگی نگراید.